دعا كردم تا مفقودالاثر شوم
شهيد صياد شيرازي رو به محمدحسن طوسي كرد و گفت: برادر طوسي؛ اگر آبي در اختيار داري جگر ما را خنك كن، صياد پس از نوشيدن آب با محبت گفت: برادر طوسي عجب ليواني داريد… آب در آن مثل شربت طهورا است.
خاطره بالا بخشي از خاطرات سيد حبيبالله حسيني اهل مياندورد مازندران است كه در كتاب ستاره شمالي با قلم حجتالاسلام سيد ولي هاشمي بيان كرده است.
ذكر اين نكته و خاطره براي ستاره شمالي ديار علويان و بسياري از خاطرات ديگر در رده شهيداني است كه سردار طوسي را ستاره شمالي كرده است.
ذكر اين نكته و خاطره براي ستاره شمالي ديار علويان و بسياري از خاطرات ديگر در رده شهيداني است كه سردار طوسي را ستاره شمالي كرده است.
همزمان با ۱۸ فروردين و فرارسيدن سالروز شهادت شهيد محمدحسن طوسي يكي از سرداران شهيد دفاع مقدس از خطه شمال، مراسم رونمايي از سرديس سه سردار شهيد دفاع مقدس با حضور مسئولان ملي و استاني در سينما سپهر شهرستان ساري برگزار ميشود.
همرزمي و همكاري سردار شهيد طوسي با سردار صياد شيرازي در اطلاعات و عمليات و محوري بودن اين شهيد از سرزمين علويان، خبرنگار خبرگزاري فارس را بر آن داشت تا گفتوگويي با پدر و همسر شهيد طوسي ترتيب دهد.
* محمدحسن هيچگاه دور از رهبري نبود
پدر شهيد طوسي در گفتوگو با خبرنگار فارس در نكا اظهار داشت: پسرم آنچنان غرق در ولايت، امام و رهبر خود بود كه نه تنها در دوران خدمت بلكه قبل از آن نيز هيچگاه دور از رهبري نبوده و مخفيانه اعلاميه امام خميني (ره) را در بين روستاييان توزيع ميكرد.
محمدعلي طوسي بيان داشت: در دوران طاغوت نيز بچههاي محل را جمع ميكرد و در كوچهها و خيابانها عليه حكومت شاه شعار ميدادند و در مجموع از همان دوران قبل از انقلاب، حركات و شور انقلابي را با خود داشت.
وي يادآور شد: سردار شهيد محمد حسن طوسي در دوران طاغوت نيز براي اينكه در پادگان و ارتش كفر خدمت نكند خود را از خدمت سربازي معاف كرد و در دوران بعد از انقلاب، خدمت در سپاه و ايران اسلامي و در واقع خدمت به نظام و وطن را براي خود برگزيد.
* محمدحسن در استفاده از بيتالمال بسيار حساس بود
پدر سردار طوسي در بخش ديگري از خاطرات خود با اشاره به مردمداري، دقت در امانت و استفاده صحيح از بيتالمال گفت: محمد حسن در استفاده از بيتالمال بسيار حساس بود و مراعات بيتالمال را ميكرد به طوري كه روزي با ماشين سپاه به خانه آمده بود؛ برادر كوچكشان گفت؛ داداش اجازه بده با ماشين يك دور كوچك بزنم و محمدحسن گفت: اين ماشين براي بيتالمال است و اجازه نداريم از بيتالمال غير از مورد در نظر گرفته شده، استفاده كنيم.
محمدعلي طوسي كه خود نيز از رزمندگان دفاع مقدس است در ارتباط با خاطرات دوران جنگ خود با محمدحسن ميگويد: روزي محمدحسن به خانه آمد و به من گفت « بابا تو هم بيا بريم جبهه» گفتم «نميشود كه برادرهاي تو در جبهه باشند من هم بيايم، خانه و خانواده تنها ميمانند (من هفت فرزند پسر داشتم و آن زمان پنج يا شش پسرم همزمان در جبهه بودند)»، محمدحسن گفت «بيا برويم جنگ تمام ميشود و آنوقت پشيمان ميشوي كه چه چيزي را از دست دادي» و اينچنين شد كه رفتم، ابتدا به بهمنشير رفتيم و سپس در كنار اروندرود در لشگر ۲۵ كربلا ماندگار شدم.
وي ادامه داد: ايشان علاقه وافري به تمام رمندگان داشت و آنان را همچون فرزندان خود دوست ميداشت، روزي با محمدحسن براي عمليات آزمايشي غواصي داخل اروند رود رفته بويم، بعد از پايان عمليات و جمعآوري لباس غواصي رو به افرادي كه بيرون از آب بودند كرد و گفت: به رزمندهها يك ليوان شربت عسل و شيريني بدهيد تا بدنشان گرم شود.
پدر شهيد طوسي گفت: محمدحسن علاقه شديدي به نيروهاي بسيجي داشت و همواره ميگفت؛ تمام كارها را بسيجيان ميكنند و آنوقت كارها به نام ما تمام ميشود و به همين دليل بايد به اين بسيجيان بيشتر از ديگران رسيدگي شود.
* آيتالله خامنهاي بعد از امام راحل بهترين گزينه براي رهبري است
همسر شهيد طوسي نيز همچون هميشه با آغوش باز پذيراي ما بودند و در ارتباط با خاطرات خود با شهيد سردار طوسي گفت: آقاي طوسي علاقه وافري به امام راحل داشتند روزي به او گفتم «محمدحسن شما كه اين قدر به ملاقات آقا ميرويد يك روز ما را هم با خود ببريد» ، گفت «آقا آنقدر كار و مشغله دارند كه نميشود با رفتنمان مزاحم ايشان شويم».
حليمه عربزاده طوسي ادامه داد: بعد از شهادت شهيد رجايي زماني كه آيتالله خامنهاي بهعنوان رئيس جمهور انتخاب شدند به محمدحسن گفتم «آقاي طوسي ايشان مثل شهيد رجايي هستند»، گفت «من زبانم لال، بعد از ۱۲۰ سال آقا (امام راحل) ايشان جاي آقاست و بهترين گزينه است.»
* دعا كردم تا مفقودالاثر شوم
وي اظهار داشت: آقاي طوسي علاقه شديدي به مفقودالاثر شدن داشت و در زمانيكه در اهواز هم بوديم هر پنجشنبه بر سر مزار شهداي مفقودالاثر ميرفت و وقتي من با ناراحتي از ايشان پرسيدم «چرا اينقدر بر مزار اين شهدا ميآيي؟»، گفت «بايد به اين مزارها عادت كني»، ايشان از همان ابتدا نيز ميدانستند كه مفقودالاثر ميشوند و همچنين هم شد و جسد ايشان بعد از هشت سال پيدا شد و به زادگاهشان روستاي طوسكلا شهرستان نكا در مازندران منتقل شد.
* شهيد طوسي اهل پارتيبازي نبود
همسر شهيد طوسي درباره اينكه اگر اكنون شهيد زنده بود چه ديدگاهي داشتند، خاطرنشان كرد: شهيد طوسي اهل پارتيبازي نبود و اگر الان زنده بود يك جوان بدون تكليف نداشتيم و جوانان زيادي را براي امام زمان تربيت ميكردند.
وي با گلايهمندي از پوشش برخي از زنان و دختران در كوچه و خيابان گفت: اكنون بسياري از حرمتها شكسته شده و غيرتي نمانده است تا جوانان ما پايبند به آن باشند و جوانان بايد در اين راستا اعتقادات خود را افزايش دهند و سعي در افزايش غيرت در خود نمايند.
* شهيد طوسي براي شهيد و شهادت قداست فراواني قائل بود
وي درباره آخرين ديدار با شهيد طوسي گفت: شهيد طوسي براي شهيد و شهادت قداست فراواني قائل بوده، در آخرين سفر به مشهد به من گفت «تو دعا كن من شهيد شوم، آنجا دستم باز است، شايد از ياران امام حسين (ع) شدم، آنجا در كنار فاطمه زهرا (س) دستت را ميگيرم و از تو شفاعت ميكنم» و گفتم «خدايا راضيم به رضاي تو».
وي ادامه داد: شهيد طوسي هرگاه كه از منطقه به مازندران سفر ميكرد، همواره جوياي احوال خانوادههاي شهدا بود و ما در آخرين سفر ايشان كه نخستين عيدي بود كه با هم بوديم به همراهي هم از رامسر تا عليآباد كتول از خانوادههاي بزرگوار شهيد ديدن كرديم و در روز رفتن ايشان تا صبح نخوابيدم و هنگام رفتن گفتم «نرو؛ من طاقت بدون تو بودن را ندارم»، اما گفت «من بايد بروم، تو در هر شرايط مراقب دخترم سميه باش، هر كجا هستي با او باش، وقتي سميه با تو باشد من آرامش دارم و هرگاه به مشكل برخوردي با پدر، مادر و برادرانم مشورت كن، من براي تو از خداوند استقامت و شهامت آرزو ميكنم» و اينچنين شد كه رفت و به درجه رفيع شهادت رسيد.
شهيد محمد حسن طوسي، قائممقام لشگر ويژه ۲۵ كربلا و فرمانده اطلاعات و عمليات مازندران و گيلان در جنگ تحميلي بود كه از خانواده ايشان دو برادر به نامهاي محمد حسين و محمد ابراهيم نيز به درجه رفيع شهادت نائل آمدند.
شهيد محمد حسن طوسي در سال ۱۳۳۷ در روستاي طوسكلا نكا در خانوادهاي مذهبي به دنيا آمد و در ۱۸ فروردين سال ۶۶ در عمليات والفجر شش در شلمچه به شهادت رسيد.
پدر شهيد طوسي در گفتوگو با خبرنگار فارس در نكا اظهار داشت: پسرم آنچنان غرق در ولايت، امام و رهبر خود بود كه نه تنها در دوران خدمت بلكه قبل از آن نيز هيچگاه دور از رهبري نبوده و مخفيانه اعلاميه امام خميني (ره) را در بين روستاييان توزيع ميكرد.
محمدعلي طوسي بيان داشت: در دوران طاغوت نيز بچههاي محل را جمع ميكرد و در كوچهها و خيابانها عليه حكومت شاه شعار ميدادند و در مجموع از همان دوران قبل از انقلاب، حركات و شور انقلابي را با خود داشت.
وي يادآور شد: سردار شهيد محمد حسن طوسي در دوران طاغوت نيز براي اينكه در پادگان و ارتش كفر خدمت نكند خود را از خدمت سربازي معاف كرد و در دوران بعد از انقلاب، خدمت در سپاه و ايران اسلامي و در واقع خدمت به نظام و وطن را براي خود برگزيد.
پدر سردار طوسي در بخش ديگري از خاطرات خود با اشاره به مردمداري، دقت در امانت و استفاده صحيح از بيتالمال گفت: محمد حسن در استفاده از بيتالمال بسيار حساس بود و مراعات بيتالمال را ميكرد به طوري كه روزي با ماشين سپاه به خانه آمده بود؛ برادر كوچكشان گفت؛ داداش اجازه بده با ماشين يك دور كوچك بزنم و محمدحسن گفت: اين ماشين براي بيتالمال است و اجازه نداريم از بيتالمال غير از مورد در نظر گرفته شده، استفاده كنيم.
محمدعلي طوسي كه خود نيز از رزمندگان دفاع مقدس است در ارتباط با خاطرات دوران جنگ خود با محمدحسن ميگويد: روزي محمدحسن به خانه آمد و به من گفت « بابا تو هم بيا بريم جبهه» گفتم «نميشود كه برادرهاي تو در جبهه باشند من هم بيايم، خانه و خانواده تنها ميمانند (من هفت فرزند پسر داشتم و آن زمان پنج يا شش پسرم همزمان در جبهه بودند)»، محمدحسن گفت «بيا برويم جنگ تمام ميشود و آنوقت پشيمان ميشوي كه چه چيزي را از دست دادي» و اينچنين شد كه رفتم، ابتدا به بهمنشير رفتيم و سپس در كنار اروندرود در لشگر ۲۵ كربلا ماندگار شدم.
وي ادامه داد: ايشان علاقه وافري به تمام رمندگان داشت و آنان را همچون فرزندان خود دوست ميداشت، روزي با محمدحسن براي عمليات آزمايشي غواصي داخل اروند رود رفته بويم، بعد از پايان عمليات و جمعآوري لباس غواصي رو به افرادي كه بيرون از آب بودند كرد و گفت: به رزمندهها يك ليوان شربت عسل و شيريني بدهيد تا بدنشان گرم شود.
پدر شهيد طوسي گفت: محمدحسن علاقه شديدي به نيروهاي بسيجي داشت و همواره ميگفت؛ تمام كارها را بسيجيان ميكنند و آنوقت كارها به نام ما تمام ميشود و به همين دليل بايد به اين بسيجيان بيشتر از ديگران رسيدگي شود.
همسر شهيد طوسي نيز همچون هميشه با آغوش باز پذيراي ما بودند و در ارتباط با خاطرات خود با شهيد سردار طوسي گفت: آقاي طوسي علاقه وافري به امام راحل داشتند روزي به او گفتم «محمدحسن شما كه اين قدر به ملاقات آقا ميرويد يك روز ما را هم با خود ببريد» ، گفت «آقا آنقدر كار و مشغله دارند كه نميشود با رفتنمان مزاحم ايشان شويم».
حليمه عربزاده طوسي ادامه داد: بعد از شهادت شهيد رجايي زماني كه آيتالله خامنهاي بهعنوان رئيس جمهور انتخاب شدند به محمدحسن گفتم «آقاي طوسي ايشان مثل شهيد رجايي هستند»، گفت «من زبانم لال، بعد از ۱۲۰ سال آقا (امام راحل) ايشان جاي آقاست و بهترين گزينه است.»
وي اظهار داشت: آقاي طوسي علاقه شديدي به مفقودالاثر شدن داشت و در زمانيكه در اهواز هم بوديم هر پنجشنبه بر سر مزار شهداي مفقودالاثر ميرفت و وقتي من با ناراحتي از ايشان پرسيدم «چرا اينقدر بر مزار اين شهدا ميآيي؟»، گفت «بايد به اين مزارها عادت كني»، ايشان از همان ابتدا نيز ميدانستند كه مفقودالاثر ميشوند و همچنين هم شد و جسد ايشان بعد از هشت سال پيدا شد و به زادگاهشان روستاي طوسكلا شهرستان نكا در مازندران منتقل شد.
همسر شهيد طوسي درباره اينكه اگر اكنون شهيد زنده بود چه ديدگاهي داشتند، خاطرنشان كرد: شهيد طوسي اهل پارتيبازي نبود و اگر الان زنده بود يك جوان بدون تكليف نداشتيم و جوانان زيادي را براي امام زمان تربيت ميكردند.
وي با گلايهمندي از پوشش برخي از زنان و دختران در كوچه و خيابان گفت: اكنون بسياري از حرمتها شكسته شده و غيرتي نمانده است تا جوانان ما پايبند به آن باشند و جوانان بايد در اين راستا اعتقادات خود را افزايش دهند و سعي در افزايش غيرت در خود نمايند.
وي درباره آخرين ديدار با شهيد طوسي گفت: شهيد طوسي براي شهيد و شهادت قداست فراواني قائل بوده، در آخرين سفر به مشهد به من گفت «تو دعا كن من شهيد شوم، آنجا دستم باز است، شايد از ياران امام حسين (ع) شدم، آنجا در كنار فاطمه زهرا (س) دستت را ميگيرم و از تو شفاعت ميكنم» و گفتم «خدايا راضيم به رضاي تو».
وي ادامه داد: شهيد طوسي هرگاه كه از منطقه به مازندران سفر ميكرد، همواره جوياي احوال خانوادههاي شهدا بود و ما در آخرين سفر ايشان كه نخستين عيدي بود كه با هم بوديم به همراهي هم از رامسر تا عليآباد كتول از خانوادههاي بزرگوار شهيد ديدن كرديم و در روز رفتن ايشان تا صبح نخوابيدم و هنگام رفتن گفتم «نرو؛ من طاقت بدون تو بودن را ندارم»، اما گفت «من بايد بروم، تو در هر شرايط مراقب دخترم سميه باش، هر كجا هستي با او باش، وقتي سميه با تو باشد من آرامش دارم و هرگاه به مشكل برخوردي با پدر، مادر و برادرانم مشورت كن، من براي تو از خداوند استقامت و شهامت آرزو ميكنم» و اينچنين شد كه رفت و به درجه رفيع شهادت رسيد.
شهيد محمد حسن طوسي، قائممقام لشگر ويژه ۲۵ كربلا و فرمانده اطلاعات و عمليات مازندران و گيلان در جنگ تحميلي بود كه از خانواده ايشان دو برادر به نامهاي محمد حسين و محمد ابراهيم نيز به درجه رفيع شهادت نائل آمدند.
شهيد محمد حسن طوسي در سال ۱۳۳۷ در روستاي طوسكلا نكا در خانوادهاي مذهبي به دنيا آمد و در ۱۸ فروردين سال ۶۶ در عمليات والفجر شش در شلمچه به شهادت رسيد.